مقاله روانشناسی حاضر
در باره تفاوت رهبران جریانهای کردستانی و ایرانی میباشد خود را مدافع ملت دانسته اند اما بیشتر برای بدست آوردن ثروت و مال بوده مبارزه آنها تا برای آزادی و دموکراسی باشدو این مقاله در باره علوم رفتاری و عملکرد و چه کسی صاحب یک اراده ملی بوده و چه کسانی دارای چنین نبوده اند و بیشتر برای بدست آوردن ثروت و مال بنام آزادی ملت کرد دست به فریبکاری زده وخود را مدافع ملت کرد دانسته اند توضیح میدهم.
این را توصیح بدهم من نه طرفدار حزب کارگران هستم و نه عضوشان آنچه منتشر میکنم بر اساس روانشناسی میباشد و علوم رفتاری رهبران جریانهای در کردستان و من دشمن هیچ جریانی هم نیستم و این یک ارزیابی و علوم
رفتاری و عملکرد این رهبران با سبک خودشان میباشد.
مقاله روانشناسی من در آینده در باره تفاوتهای رهبران کرد میباشد و کدام یک
از این رهبران واقعا با اراده بوده اند و بیشتر همه چیز خویش را فدای ملت کرد نموده اند از نظر روانشناسی عبدالله اوجلان مهمترین رهبری میباشد در تاریخ کردستان نه دارای ثروت بوده و نه دنبال آن بوده است بلکه همه چیز خویش را فدای ملتش نموده است
من بر اساس تحقیقاتی که نموده ام دو نفر بعنوان کسانی که دلسوز واقعی ملت کرد بوده اند ازشون نام میبرم شاید کسی تابحال این را
نداسته باشد و یا درباره اش فکر نکرده باشد.
من شخصا با آپو دوبار دیدار کرده ام او فردی بود با توان که با تمام وجودش به باورهای خویش و به راهی که انتخاب نموده است باور عمیقی داشت که خیلی من را تحت تاثیر قرار داد این انسان خوش اخلاق شوخی باز و خیلی خصلتهای شیرین و باور نکردنی در وجود ایشان وجود دارد که خیلی کمیاب است در کردستان.
واقعا فیلسوف و دانشمند است.
و شخصیت اوجالان یک شخصیت سالم و مستحکم با ایمان و پاک و راستگو و درستکار است.
عبدالله اوجالان کسی بود که تجربیات همه نابسامنیهای اجتماعی و سیاسی کردستان درک میکرد و خود شخصا فقیری و نداری و گرسنگی را تجربه نموده بود بنابر این باید اوجالان بعنوان فیلسوف و دانشمند ملت کرد و یک اندیشمند بزرگ در خاورمیانه به باید شخصیت ایشان اعتراف بشود چرا چون اگر کتابهای ایشان را بخوانید او هیچ چیزی را در باره درد ورنج ملت کرد در هر چهار بخش کردستان فراموش نه نموده است و استادانه و فیلسوفانه به آنها اشاره نموده است او کسی است که از درون جامعه کرد برخواسته بود بنابر این بر همه نابسمانیهای اجتماعی و سیاسی و صنفی و اقتصادی کردستان اشراف داشتند و خود شخصا این دردها و این رنجها همان تبعیض ملی و گرسنگی و نداری و فقیری میباشد با گوشت و پوست خویش لمس نموده بود.
1 عبدالله اوجالان رهبر حزب کارگران کردستان که بعنوان ماندلای کردستان و مرد آهنین شناخته شده است در بین کردها عبدالله اوجالان در طی دوران اسارتش نشانداد واقعا مردی آهنین است و با اراده ی فولادین در برابر دشمن مقاومت نموده و میکند و عبدالله اوجالان بر خلاف پول و مقام پرستان دیگر کرد اگر ثورتی از خود داشت رسانهای دولتی ترک دست به پروپاگنده و ایشان را آماج تبلیغاتی خویش قرار میدادند بنابر این من با تمام وجودم به این انسان باور دارم که به هیچ عنوان برای بدست آوردن ثروت و مال مبارزه نه نموده است بلکه برای دنیای بهتر و زندگی بهتر و این را فراموش نکنیم رهبر ملت کرد عبدالله اوجالان بود که تفکر استقلال طلبانه در میان جوانان ملت کرد گسترش بخشید و توانست ملت کرد در هر چهار بخش کردستان بیدار کند.
و عبدالله اوجالان به هیچ عنوان هیچ ثروتی از خود که مال شخص خودش باشد ندارد و نداشته است بلکه ثروت رهبر ملت کرد حزب کراگران کردستان و گسترش تفکر آزادیخواهی و و بیداری در بین جوانان ملت کرد میباشد این ثروت عظیم را نثار ملتش نمود و این جای افتخار است برای همه جوانان ملت کرد.
]]]
2 فواد سلطانی رهبر و بنیان گذار کومه له را بعنوان افرادی که همه سرمایه ی خویش را فدای ملتشان نموده اند و خود شخصا هیچ سرمایه ای نداشته اند ازشون در تاریخ نامبرده میشود این تحقیق در باره کسانی که با آنها بوده و حتی مخالفشان بوده اند گفتگو کرده ام این را بدست آورده ام که مصطفی سلطانی کسی بوده حتا هیچ ثروتی از خود نداشته است و با تمام وجودش همه چیز خویش را فدای ملتش کرده بود کسی با تمام وجود رها شده از قید و بندهای کور اجتماعی و با تمام قوا با این در جنگ بود برای دنیای بهتر و زندگی بهتر برای ملتش.
اما کسانی که بعد از شهید شدن مصطفی سلطانی آمدند و رهبری کومه له را بدست گرفتند به هدف و راه ایشان خیانت کردند و سیاست کومه له که توسط مصطفی سلطانی پایه ریزی شده بود برهم زدند از مسیر خود منحرف کردند و به بی راهه برده شد این هدف و این سیاست.
و ضربه ای جبران ناپذیری به سیاست و هدفهای که کومه له آن را دنبال میکرد و توسط مصطفی سلطانی پایه ریزی شده بود توسط رهبران جدید زده شد و مسیری که باید کومه له آن را دنبال کند که همان گام برداشتن در منافع ملی ملتش باشد نبود و تشکیلات کومه له به طور کلی از هم پاشیده شد به سبب نبودن یک تفکر درست و صحیح که به اهدافی که از پیش تعین شده بود بکند بلکه بیشتر افرادی که بعد از فواد رهبری کومه له را بدست گرفتند کسانی بودند که در دوراه بودند و خود را به طور کلی از قید و بندهای کور اجتماعی رها نکرده بودند و کرسی و مقام وثروت برای این رهبران جدید مطرح بود تا ادامه راه مصطفی سلطانی.
]]]
من شخصا با جناب آقای مهندس عبدالرحمان حاج اخمدی دیدار نموده ام و از نزدیک ایشان را دیده ام او هم فردی معتدل با اراده با نشاط با تعادل که بر رفتار و عملکرد خویش تعادل کافی دارند و فردیست که میتوان گفت تحت تاثیر آپو قرار گرفته است و از شخصیت والای آپو آموخته است او یک فرد تحصیل کرده با سواد و در عین حال او مهندس میباشد و نزدیک به 40 سال است در آلمان بر سر مبرد و میتوان گفت فردی با تجربه آزادیخواه نرم و اهل دیالوگ آزادیخواه میباشند.
]]
در باره شخصیت ضعیف ودوگانه و ترسوی شهید دکتر عبدالرحمان قاسملو
دکتر عبدالرحمان قاسملو شخصی بود بسیار ماده پرست و ثروت پرست و کم اراده با اراده ای ضعیف خوشباور و گردن کش و تسلیم پذیر بود.
افرادی که دارای شخصیت ترسو و ضعیف هستند وقتیکه دیدند چند نفری دوربرشان هستش گردنکش میشوند و از خودبیخود میشوند و دیگر هر کاری بر اساس سلیقه و سبک خویش انجام میدهند.
همان که در گذشته تعریف نمودم وقتیکه دید که چند نفری دورو برش جمع شده اند و اطاعتش میکنند من ناخودآگاه مطرح میشود کم کم درفکر جایگاه خویش و مستحکم نمودن کرسی و جایگاه مقامی و رهبری میباشد دیگر مهم نیست که چه چیزی در راه باشد مهم تر از این برای فرد وجود ندارد در آن لحظات.
یعنی شخصیت دکتر قاسملو میتوان با شخصیت معمرقذافی مقایسه کرد یعنی یک شخصیت اما با دو تجربه از هم جدا یا رفتار و عملکرد دکتر عبدالرحمان قاسملو فرقش با معمرقذافی این بود که دکتر قاسملو دارای نطق بود معمرقذافی چنین نیست یک شخصیت یک تفکر اما با دو اختلاف 1 نطق 2 تحصیلات عالی.
نمونه بارز این رفتار بیرون رفتنش از شورای ملی مقاومت به خاطر دریافت نامه از سوی رفسنجانی و دیدارش با نمایندگان وزارت اطلاعات در پاریس و قول و قرارهای که در بین آنها رد و بدل شده بود که آخرش به مرگش خاتمه یافت.
عبدالرحمان قاسملو شخصیتی کم اراده و دارای شهصیتی ضعیف و در عین حال ترسو و تمایتخواه بود.
و عبدالرحمان قاسملو کسی بی تجربه در زمینه عملی و شناخت بر جامعه کردی بود او کسی بود که در یک خانواده ثروتمند و پولدار به دنیا آمده بود هرگز فقر نداری و گرسنگی را با خود ندیده بود بنابر این او به هیچ عنوان احساس یک فرد فقرزده را درک نمیکرد و چون خودش شخصا این درد و رنجها را لمس نکرده بود.
اما این را فراموش نکنیم دکتر عبدالرحمان قاسملو کارهای خوبی هم انجام داده است اما تابحال هیچ کار و عملی برای تغیر و روشنکردن ملت کرد انجام نداده است این حزب برای سرکوب دیگرانی که همفکرش نیستند از ابزار مذهب استفاده کرده است یعنی حرکات و عملکرد برادران حزبی به نفع رژیم و اهداف این رژیم بوده است.
دکتر عبدالرحمان قاسملو بیتشربه دنبال این بود که همینه شخصیتی خویش را بر تمامی ملت کرد در شرق کردستان تحمیل کند و همه اطاعتش بکنند کسی والاتر از خود وجود نداشته باشد در میدان دکتر عبدالرحمان قاسملو حاضر بود با رژیم جمهوری اسلامی دوستی بکندلاکن حاضر نبود با برادران کرد خود که همفکرش نبودند دوستی بکند یعنی دکتر قاسملو در این فکر بود که اگر با رژیم جمهوری سرکوبگر اسلامی دوستی بکند فرصتی برایش دست میدهد که با کمک نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی افرادی که هفکرش نیستند و خلاف تفکر ایشان رفتار میکنند و یا احزابی که همفکرش نیستند سرکوب و قلع و قم کند بر این اساس بود که با کومه له اعلام جنگ نمود و سراحتا از آنها خواسته بود که سلاحهایشان را تسلیم حزب بکنند که تنها گروه هی که مورد پسند همه مردم کرد است حزب دموکرات کردستان ایران میباشد و تنها نماینده ملت کرد حزب دموکرات کردستان ایران میباشد دیگر آنهایکه مبارزه میکنند در کردستان باید از حزب اجازه بگیرند و یا خود را تسلیم حزب بکنند و یا بر آنها جنگی برادرکشی تحمیل خواهم کرد که دست به این کار زد دکتر قاسملو که باعث کشته شدن هزاران پیشمرگ آموزش دیده و دوره دیده شد حالا ملت کرد باید این همه درد و رنج فراموش کنند و سنگ دکتر بر سینه بزنند.
دکتر عبدالرحمان قاسملو بیشتر انرژیهایش صرف جایگاه مقام کرسی و بازکردن شرکت در اروپا و بدست آوردن ثروت بود تا آزاد سازی کردستان.
نمونه بارز بی احترامی به رائ ملت کرد بدون اطلاع مردم و ملت کرد رفت دست به مزاکره کردن زد با رژیم هنوز هم هنوز شرط و شروط این مزاکره منتشر نشده است این مزاکره بیشتر جنبه یک همکاری ناموفق تجاری داشته است و در عین حال گردنکشی رهبری این حزب و عملکرد خودسرانه این فرد.
نمونه آن جنگ 28 روزه سنندج بود که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی با آسانی از پالوی حزب عبور نمودند و کومه له را هدف قرار دادند وکومه له به تنهای 17 روز جنگ نمود و از شهر سنندج دفاع نمودند تا اینکه تعدادی از افراد حزبی ناراحت شدند و وارد جنگ شدند یعنی بعد از اینکه رژیم توانسته بود پایگاه خویش را در سنندج مستحکم کند و خیلی از مبارزین را شهید کند بعداز 17 الی 18 روز حزب اعلام جنگ نمود یعنی دیگر برای آزادسازی کردستان دیر شده بود و کار از کار گذشته بود به خاطر سهل انکاری حزب.
نمونه بارز این بی ارادگی و تسلیم پذیری رفت و آمد افراد حزبی میباشد به سفارتخانه های رژیم ایران و رفت و آمد به ایران مخفیانه خیال میکنند که کسی از عملکرد بزدلانه اینها خبری ندارند که اینطوری به کسانی که حق پناهندگی را داشته باشند ضربه میزنند دوستان حزبی یعنی سفارت ایران قهوه خانه افراد کمیتهای خارج کشوری حزب دموکرات کردستان ایران شده است.
حتما برادران حزبی توبه نامه و پرسشنامه توبه نامه را پرکرده اند و توبه کرده اند و قول و قرار همکاری به وزارت اطلاعات داده اند و گر نه به این آسانی نمیتوانند به ایران سفر بکنند زمین و خانه در ایران بخرند.
چیزهای که شنیده میشود این است در سال گذشته یکی از افراد عضو کمیته خارج کشوری این حزب گفته است اگر هر کسی عضو حزب و عضو کمیته خارج کشوری حزب دموکرات کردستان ایران بشود در ایران زمین و خانه دریافت میکند این حرف جای شک و تردید میباشد.
]]]]
کمی در باره آقای جلال طالبانی و شخصیت دوگانه ایشان آقای جلال طالبانی شخصیتی فرصتطلب میباشد در حالت ضعیف شدن تسلیم را ترجیح میدهند درحالت قوی بودن خیلی چیزها را مطرح میکنند که انسان اینطوری وانمود میکند که این شخصیتی مبارز همچون چگوارا و ماندلا میباشد اما شخصیت ایشان بیشتر در مصلحت شخصی خویش میبیند و بس وباد پرست و روزپرست است آنچه امروز برای ایشان و جایگاه ایشان مهم و حیاتی است او ازش استقبال میکند یعنی بیتشر چیزی که در مصلحت ایشان وشخصی ایشان نباشد برای ایشان قابل قبول نیست یعنی مصلحت شخصی خویش از مصلحت ملی مهمتر میداند و شعارهای هم در رابطه با کرد و کردستان میدهد بیتشر جنبه فریبنده و برای فریب افکار عمومی میباشد و برای مستحکم نمودن جایگاه و پایگاه خویش میباشد.
]]]
عبدالله مهتدی شخصیتی مشابه با مام جلال طالبانی دارند او هم شخصیتی مصحلت طلب و فرصتطلب میباشند و این را فراموش نکنیم شخصیت مهتدی باید از دو زاویه مورد مطالعه قرار داد او شخصی بسیار خطرناک و ثروت پرست و ماده پرست میباشد برای نمونه در شهر لندند یک ساخمان به مبلغ 35 میلیون دلار خریده است پس این پولها از جیب چه کسی آمده است؟
و جایگاه و مقام و کرسی برای ایشان از همه چیز مهمتر است عبدالله مهتدی به تازگی دست به یک تاکتیک جدیدی زده است افرادی که خیلی و 100% وابسته به خویش میداند به اروپا فرستاده است تا آموزشهای هوش شناسی را به بینند و اینها به کردستان بازگشته اند تا تمامی افرادی که در تشکیلات ایشان مورد آزمایش هوشی بشوند و وقتیکه از هوش و ذکاوت آنها اطلاع یافت در یک توطئه خودساخته آنها را به داخل میفرستند و بلافاصله اطلاعات را خبردار میکنند و یک اطلاعیه را صادر میکنند گویا آنها خودسرانه به داخل رفته اند و ربطی به کومه له ندارند و با این حیله بازی آنها را به دام نیروهای رژیم می اندازند به کشتن میدهد این نوعی دشمنی با کردهای باهوش میباشند که گول این فرد را خورده اند و به آن پیوسته اند.
عبدالله مهتدی کسی است که گفتار با رفتارش آسمان تا زمین فرق و تفاوت دارند در رفتارش معمرقذافی میبینید در گفتارش فردی آزادیخواه و دموکرات اما این بهش میگن لحن فریبنده در گفتارش شخصیتی دیگریست اما در عملکردش و میدانی عملی شخصیتی دیکتاتور که میخواهد رهبری مادام العمر حزب کومه له که توسط مام جلال تاسیس شده است باشد.
و عمر ایلخانیزاده و مهتدی از یک قماشند فرقی با هم ندارند همردو پسرعموی یکدیگرند و خانزاده هستند و بر یک تفکر استوار هستند جنگ و دعوای آنها بخاطر مقام و کرسیست.
]]]
آقای مسعود بارازانی هم کسی است دوست دارند همه اطاعتشان بکنند و استوره بشوند در تاریخ کردستان اگر با ضرب پول شده و یا با زور و ترساندن افرادی که با ایشان همفکرش نیستند.
]]]]]
دیگر درباره مصطفی هجری و خالد عزیزی باید نظر داده بشود تا ملت رهبران خویش را بشناسند و بدانند اینها کی هستند و چکار میکنند.
عبدالله حسن زاده میتوان گفت سیستمی از نوع ولایت فقیه پیاده نموده است خود رهبر روحی حزبش و خالد عزیزی رئیس جمهورش یعنی احمدینژاد و علی خامنه ای.
]]]
مصطفی هجری هم دست کمی از آنها ندارد او هم میخواهند رهبر مادام العمر حزب باقی بمانند حزب دموکرات کردستان ایران بصورت باند و باندبازی پیشمیرود یعنی باند شاهو حسینی با باند حسن شرفی و باند رهبری که اکثریت در دست دارند مصطفی هجری میباشند یعنی توسط 4 باند مختلف رهبری میشوند باند حمه نظیف که با شاهو حسنی ائتلاف نموده است این باندهاخود مختار هستند که آیا با جمهوری اسلامی روابط داشته باشند یا خیر همه توسط رژیم ایران از کمک مالی برخوردارند این باندها. نمونه این باند و باند بازی رفت و آمد افراد حزبی به سفارت ایران و حتی رفت و آمد به ایران میباشد.
]]]
اما در باره ملیتهای دیگر ایرانی من بر این باور هستم بیشتر گروه های آذربایجانی دست پوخته میت سازمان امنیت ترکیه هستند این روشن و واضح است در علکرد آنها.
]]]
در باره گروه های سیاسی ایرانی
من شخصا مسعود رجوی را از نزدیک دیده ام هم مریم رجوی را از نزدیک دیده ام
رهبر سازمان مجاهدین خلق ایران به هیچ عنوان هیچ ثروت و سامانی از خود ندارند و تنها گروه سیاسی ایرانی هستند که رژیم جمهوری سرکوبگر دینی ایران ازشون وحشت دارد و ازشون به شدت میرسد چرا چون سازمان مجاهدین خلق ایران قاطع هستند و قاطعانه با رژیم در نبرد هستند به هیچ عنوان با این رژیم سازش ندارند و سازشناپذیر هستند یعنی بااراده ترین و در عین حال با رژیم سرکوبگر آخوندی قاطعانه مرزبندی دارند.
سازمان مجاهدین خلق ایران دارای اراده ی فولادین و خستگی ناپذیر هستند به همین خاطر است که همیشه مورد آماج تبلیغاتی لورفته و از کار افتاده آخوندها قرار میگیرند و رژیم این همه پول و ثروت برای رویاروی با تفکر و اندیشه ی مجاهدین خرج میکند و به میلیاردها دلار برای از بین بردن آنها به این ور و آن ور شلم کورم خرج میکند از مزدور گرفتن گرفته تا قلم فرسایی نمودن علیه آنها که تنها یک الی دوروز کاربرد ندارد این قلم فرسایی بعدش کشف میشود که سر از هابیلان و یا اتاق وزارت اطلاعات در می آورند قلم فرسایی کنندگان اجیر شده رژیم سرخود را به هر درب و دیواری میزنند دست به هر ریسکی هم میزند تا علیه سازمان مجاهدین خلق دست به تیلیغاتهای خودساخته و آخوندجنونوار بزند.
شخصیت مسعود رجوی با شخصیتهای دیگر و سران دیگر سازمانها ایرانی فرق و تفاوتی اساسی دارد آنچه من در باره شخصیت ایشان دست به تحقیق زده ام او شخصیتی با توانا و با اراده و با ایمان به کارهای خویش و باورهای خویش میتوان گفت شخصیت مسعودرجوی یک شخصیت استوار و مستحکم با اراده میباشد.
و کسی میباشد دارای هیچ نوع به هیچ عنوان ثروت و سامانی شخصی نیست آنچه سرمایه و ثروت ایشان میباشد سازمان مجاهدین خلق و بر حسب باورهای خویش آزادی و سرنگونی رژیم میباشد.
]]]]
درباره شخصیت کهنه شده سلطنت طلبها.
آنها نقش خویش را بازی نموده اند و هیچ وقت آنهایکه نقش خویش را بازی نموده اند باز نخواهند گشت بازگشت یک مرده محال است و اگر هم شعارهای رنگاورنگ هم سر بدهند تفکر آنها بازگشت ناپذیر است و تاریخ مصرفش تمام شده است.
آنها با علم نمودن شعارهای مثل مشروطه خواهان و نامهای گوناگون که همگی کشف شده و تاریخ مصرفشان اتمام شده میباشد ادعاهای هم میکنند در تلویزیونهای خود دست به عربته کشیهای هم میزنند بیشتر برای خالی کردن باد شکمشان میباشد.
تفکر و اندیشهای انها با امروزی همخوانی ندارد و کهنه شده است. من در یک مقاله به این موضوع اشاره نموده ام که تحت عنوان ما کی و چه وقت دست از اطاعت کردن و دست بوسی برمیداریم بر روی سایت روانشناسی اجتماعی قرار دارد آن مقاله.
برای برادران سلطنت طلب تامین تریاک و موادمخردشان از همه چیز مهمتر است.
روزی ادعای بازگشت رضاخان میکنند روزی اشک برای محمد رضا شاه میریزند و روزی فدای خاتمی و کروبی میشوند و روز دوم پیرو خاتمی میشوند هر روز بر تپلی میکوبند سر ازشون برهم ریخته چرا چون دارای اراده مستحکم و ملی و آزادیخواهی نیستند مثل شاه فکر میکنند و هیچ چیز در دست خود نبود بلکه ارابابانش برایش وقت و راه و روش اجتماعی تعین میکردند نمونه بارز کشتنش در یک بیمارستان در قاهره بود که نکند روزی تمامی اسرارهای بدست آورده افشا بکند.
با تشکر ساموئیل کرماشانی روانشناس بالینی .
16/7/2011