۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۵, یکشنبه

تاریخ کردستان از دیر تا امروز

مومیایی از ایران باستان 1


تاراج تاریخی اما خاموش
مرگ هووخشتره ، کیخسروی جاودانه و بی مرگ و بی نظیر اوستا و شاه نامه ، در عصر حاضر  در یک دهه ی گذشته و همزمان با پنجمین دوران انحطاط ایران زمین در دشت ذهاب استان کرمانشاه کنونی ، به دست افرادی ناشناس و چپاولگر و میهن فروش
بیشک عنوان مطلب که به اختصار در دو خط نگاشته شده ، شما را به حیرت و تفکر وا داشته و این سوال را در ذهنتان تداعی گردانیده که : چگونه ممکن است هووخشتره ، سومین پادشاه ماد و مقتدر ترین آنها که حدود ششصدو پنجاه سال پیش از میلاد مسیح ، فرمانروای ایران بوده ، در عصر حاضر و در یک دهه ی گذشته ، مرده باشد ؟!! ، اما اگر از معنی و مفهوم مرگ در ظاهر و حالت طبیعی آن بگذریم ، مطلب پیشرو حقیقتی انکار ناپذیر اما مبهم و پر رمز و راز از حادثه و پیشامدی است که مستقیما با تاریخ و فرهنگ و پیشینه و اصالت و شرف و میهن پرستی ، ایران و ایرانی در ارتباط است .
در دشت ذهاب متعلق به شهرستان سرپل ذهاب از شهرستانهای مرزی استان کرمانشاه ، اثری تاریخی و حتی مقدس برای اهالی اما گمنام در حد ابهتش برای دیگران وجود دارد که از آن با اسامی چون " دکان داوود " یا ( که ل داوود ) در زبان محلی یاد میشود . این اثر بازمانده ی مقبره و مدفنی است از زمان مادها و حکومت آنها بر بخش عظیمی از آسیا و بیشک همانطور که در پیشرو خواهد آمد محلی بوده برای قرار دادن تابوت و جسد مومیایی یکی از پادشاهان ماد که بنا به شواهد و ظواهری که ارائه میگردد همان هووخشتره ، بزرگترین و مقتدر ترین پادشاه ماد بوده است . در مطلب پیشرو قصد بر این است که از راز به تاراج رفتن تابوت و جسد موجود در این مقبره در چند سال گذشته توسط افرادی ناشناس اما با امکانات و توانایی های حکومتی پرده برداشته شود ضمن اینکه در ابتدا به معرفی قوم ماد و پادشاهان ایشان و نیز ذکر دقیقی از فرهنگ و پیشینه ی مادها و همچنین معرفی بنای دکان داوود و مقبره ی موجود می پردازیم تا بعد از روشن شدن و معرفی کامل مقبره ی هووخشتره به ذکر چگونگی این تاراج تاریخی و شرم آور بپردازیم .
مادها :
مادها قومی آریایی نژاد بودند که در اوایل قرن هشتم تا اواخر قرن هفتم قبل از میلاد ، دولت ماد را در ایران تاسییس نمودند . آنها سرزمینهای خود را به دو قسمت تقسیم کردند : قسمت نخست ماد بزرگ بود که شامل نواحی مرکزی و غربی ایران تا حدود کردستان و کوه های زاگرس بوده که گاهی بدان " مادراگیانا " که ری و اطرافش را در بر میگرفت نیز اطلاق میکردند . قسمت دوم ، ماد کوچک بود که نواحی آذر بایجان را شامل میشد .
در ابتدا مادها دارای حکومتهایی محلی و دست نشانده ی آشوریها بودند که این حکومتهای محلی به پادشاهان آشوری باج و خراج میپرداختند . در واقع برای نخستین بار نام تیره ی آریایی ماد با عنوان " آمادای " در اسناد به جای مانده از حملات آشوریها به نواحی کردستان کنونی ذکر شده است . بنابر همین اسناد تاریخی حضور مادها در کرمانشاه ( کردان شاه )¹ و کردستان به بیش از4700 تا 5000 سال پیش میرسد . که بیشتر زیستگاهشان در کوهستانهای زاگرس بوده است . بعد ها در حادثه ی سقوط نینوا و انقراض حکومت آشور به دست هووخشتره ، علت اصلی فتح آنجارا اسبهای نیرومند موجود در سواره نظام ماد ذکر کرده اند که در شهر باستانی " نیشایی " تربیت شده بودند . باستان شناسان و خاور شناسان از زندگی دو طایفه ی آریایی ، ماد و پارس در این سرزمین باستانی یاد کرده اند . از این جهت دانشمندان مختلفی هستند که ریشه ی کردهای امروزی را پیوند میان پارس و ماد میدانند . استاد و دانشمند فقید جناب آقای رشید یاسمی در اثر مشهور و گرانقدرشان با عنوان " کرد و پیشینه نژادی او " در این باب چنین مینگارند :
(( کرد آن شعبه نژادی ایرانی است که حاصل برادری ماد و پارس آریایی میباشد . ))
در دوران نفوذ آشوریها بر مادها ، این قوم آریایی به فکر ایجاد دولت و حکومتی مستقل برای خود افتادند از این روی فردی را به نام " دیااکو" که در اصل مردی دهقان بود اما با مردم به نیکی و عدالت رفتار میکرد را به امیری خود برگزیدند . دیااکو به عنوان موسس و اولین شاه مادها حدود پنجاه سال بر این قوم حکومت کرد و در این مدت به متحد کردن اقوام پراکنده مادی پرداخت ولی چون آشوریها بر ایران مسلط بودند و از طرفی نیز از اتحاد قبایل ماد وحشت داشتند . دیااکو را از حکومت خلع و به شام تبعید کردند .
نقشه سرزمین تحت فرمان مادها
پادشاهان ماد :
مرحوم مشیرالدوله پیرنیا در تاریخ ایران باستان نوشته‌ی خویش ، دو روایت درباره پادشاهان ماد نقل میکند که از قول دو مورخ یونانی به نام " کتزیاس" (ctesias ) مورخ وپزشک دربار اردشیر دوم و ملکه پروشات (پری‌زاد) و دیگر هرودوت (herodotus) یونانی که به پدر تاریخ معروف است.
مشیرالدوله پیرنیا روایت هرودوت را معتبر دانسته وروایت کتزیاس را مورد شک و تردید قرارداده و از این لحاظ ما دراین بخش نام پادشاهان ماد را طبق هر دو روایت نقل کرده و سپس مفصلاً به شرح مندرجات تاریخ هرودوت درباره مادها میپردازیم . کتزیاس تعداد پادشاهان ماد را 9 نفر به شرح زیر میداند که ما عیناً از تاریخ از ماد تا پهلوی نوشته استاد حبیب الله شاملوئی از انتشارات صفی علیشاه ، تهران 1348 نقل میکنیم .
1- « آرباکس» (arbax) (سال28 )
2- « مانداکس» (mandax) (سال50)
3- « سوسارمس» (sussarmease) (سال28)
4- « آرتی کاس» (articasse) (سال50)
5- « آربیان» (arbiyan) (سال22)
6- « آرتی یس» (arteyesse) (سال40)
7- « آرتی سن» (artyssen) (سال22)
8- « آستی باراس» (astibarasse) (سال40)
9- « آس تی گاس» (astigasse) (سال35)
طول مدت سلطنت آنها به 315 سال میرسد و در صورتی که طبق گفته هرودوت چهار نفر به شرح زیر سلطنت میکنند که مجموعاً 157 سال سلطنت میکنند .
این دو مورخ یعنی هرودوت و کتزیاس فقط بر سر موضوع پادشاهی آخرین فرمانروای ماد یعنی " آس تی گاس " (استیاگس) اشتراک نظر دارند.
فهرست پادشان ماد از نظر هرودوت به قرار زیر است .
1- « دیوکس» (diokes) (سال53)
2- « فروریتش» (fravartis) (سال22)
3- « هوخشتره» (huvakhsatra) (سال48)
4- « استیاگس» (astiagosse) (سال34)
اگر احتمالاً نوشته های کتزیاس درست باشد که نیست ، تاریخ مادها از آغاز سده نهم قبل از میلاد آغاز میشود . " نولدکه"  (noldke) خاورشناس آلمانی میگوید که : کتزیاس فهرست خود را موافق گفته ای مادی ها نوشته است و آنان خواسته اند از جهت احساسات قومی ، مدت دوام دولت خود را به دو برابر و بیشتر بکنند ، به همین دلیل نوشته های کتزیاس مورد توجه نیست چون " دیو دورسیسیلی"  (diodore desicile) مورخ یونانی که در قرن اول قبل از میلاد می زیست بخشهایی از تاریخ کتزیاس درباره مادها را درتاریخ خود وارد کرده و مطالبی به آن افزوده است .
نقشه مزوپوتامیا ( تمدن بین النهرین در زمان مادها )
1- دیااکو  ( 701 – 655 ق.م ) :
دیااکو یا دیوکوس ، متعلق به یکی از قبایل شش گانه ماد و وحدت دهنده قبایل ماد و بنیان گذار حکومت مطلقه ای است که به عنوان پادشاه در رﺃس آن قرار داشت . وی به خاطر صداقت، عدالت و لیاقتی که داشت مورد توجه اعضاﺀ قبایل ماد قرار گرفت و به عنوان پادشاه آنان برگزیده شد . دیااکو همدان را به پایتختی خود اختیار کرد و در آن بر روی تپه ای هفت قلعه ی تو در تو ساخت و هرکدام را به رنگ مخصوصی در آورد . نام همدان در کتیبه های آشوری " آمادانه " آمده است و چون آشوری ها مادها را " آمادا " می خواندند لفظ آنه در آخر این کلمه ، پسوند مکان است و بنا بر این یکی از نظرات براین است که همدان به معنی جایگاه و محل مادها میباشد . همدان را به زبان پارسی هخامنشی " هگمتانه " میگفتند . دیااکو نخستین بار در سال 708 پیش از میلاد به عنوان رهبر و داور میان قبایل ماد برگزیده شد و به دلاﺌل گوناگون و متعّدد که اقامه کرد از این مقام پس از هفت سال کناره گیری کرد و سپس با گرفتن اختیارات گسترده به عنوان پادشاه بلامنازع در سال 701 پیش از میلاد در رﺃس حکومت مادها قرار گرفت . وی قریب به نیم قرن سلطنت کرد و بیشترین سهم و بخش از این زمان را جهت متّحد کردن قبایل پراکنده ماد سپری کرد . وظایف او بسیار دشوار بود زیرا پس از وحدت اوّلیه این قبایل در سال 708 پیش از میلاد پس از آن ، مدتی دوباره ناامنی و خشونت در میان مادها گسترش یافت و تجاوز و قانون شکنی ، سرقت و کشتار براین قبایل سایه افکند .
دیااکو بصورت اسیر جنگی توسط آشوریان به سوریه تبعید شد . البته علت اسارت و شکست او را حمایت از کیمریان می دانند که با سارگون دوّم در حال جنگ بود .
سارگون دوّم از 722 تا 705 ق.م پادشاه آشور بود و تمام عمر حکومت خود را به مدت هفده سال در جنگ اربیل با عیلامیان سپری کرد . کیمیریان و مادها با تصور اینکه ارتش آشور خسته و ناتوان شده با ارتش آشور وارد جنگ شدند . اما سارگون دوّم آنان را نیز شکست داد و دیااکو را به شامات تبعید کرد که زمان آن در حدود 720 ق.م می دانند . وی چند سالی در اسارت در نزد آشوریان به سر می برد و مادها به عنوان فرمانبرداران و باج گذاران آشور دچار فقر و از هم پاشیدگی شدند . آشوریان دیااکو را به عنوان کسی که همیشه مطیع آشور باقی بماند و خراج خود را بصورت مرتب به دربار آشور بپردازد و از جهات دیگر حتّی از نظر تاٴمین نیروی نظامی برای آشوریان به هنگام درگیر شدن ارتش آشور در جنگ متعّهد شود ، وی را آزاد کردند و سپس احتمالاً او را به عنوان رهبر و پادشاه مادها برگزیدند . مرکز حکومت او را اکباتان ( خانه دیااکو ) می دانند .
او مردی منصف ، عادل و آرام و درستکار بود . این خصایل نیک و بارز او به اندازه ای مورد توجّه و تایید افراد قبایل ماد بود که او را به دیگر افراد قبایل ماد که او را نمی شناختند معّرفی و او را به عنوان پادشاه ماد برگزیدند . او در رسیدگی به شکایات مردم هیچ وقت رٲی غیر عادلانه صادر نکرد و برای حاکمیّت نظم و عدل بر جامعه تلاش بسیار نمود . وی رهبر شش قبایل ماد بود . به دستور وی قصری برایش ساختند و او در آنجا زندگی می کرد . او بر حکومت بر مادها بسنده نکرد و به تٲسیس یک نظام جاسوسی که احتمالاً با همکاری مغان به آن دست یافته بود پرداخت . البته او پایه گذار یک نظام جاسوسی بود که بعدها در زمان عصر هخامنشیان و به خصوص در زمان داریوش یکم که به منزله ی چشم و گوش شاه بود مورد استفاده قرار گرفت .
2- فرورتیش ( 655 – 633 ق.م ) :
فرورتیش دومین شاه ماد و پسر دیااکو بنیان گذار دولت ماد است . او در آغاز راه پدر خویش را انتخاب کرد و با بی تدبیری با آشوریان درگیر شد . وی با اینکه با سرنوشت پدر خویش که به اسارت آشوریان در آمده بود آگاه بود در اتحاد با کیمیریان وارد نبرد با آشور شد و در سال 633 ق.م به دست آشور بانی پال کشته شد . در سال های نخست حکومت او سکا ها که شاخه ای از هند و ژرمن ها بودند و در ناحیه ی دریای مازندران و قفقاز کنونی زندگی می کردند به سرزمین مادها سرازیر شدند و بخش هایی از خاک مادها را اشغال کردند .
پس از سرازیر شدن سکاها به سرزمین مادها آسارهادون سناخریب ( سنخریب ) و پدر آشوربانی پال از این فرصت استفاده کرد و برای مهارکردن قدرت رو به افزایش مادها ، دختر خویش را به بارتاتوا پادشاه سکاها ( به آشوری ) به همسری می دهد تا سکاها را به عنوان نیرویی مقابل مادها که در حال نیرومند شدن بودند قرار دهد . به موجب این امر مادها به مدّت 28 سال به عنوان باج گذاران سکاها یعنی از 653 تا 625 ق.م بودند . و در این مدت سکاها به عنوان متحدان آشور و حاکمان آسیای کوچک به حساب می آمدند . فرورتیش هیچ گاه با آشوریان از در سازش در نیامد و به خواست مردم ماد که او بر آنها حکومت می کرد به آشور اعلان جنگ داد . وی با آشوریان حمله ور شد و هجوم او متوجه شهر نینوا بود که مرکز آشور بود . و ظاهراً در نبرد اوّل بر آشوریان به طور ضعیف غلبه یافت ولی در نبرد دیگر به قتل رسید . البته حمله او نتیجه ای در بر نداشت و بخش های بزرگی از سپاه او در این نبرد نابود شد . البته وی به توسعه کشور ماد از سمت مشرق و جنوب پرداخت و از جمله سرزمینهایی که وی به تصرف خود در آورد سرزمین پارس بود که شاخه ی دیگری از اقوام آریایی در آن مسکن گزیده بودند .
3- هووخشتره ( 633 – 584 ق.م ) :
هووخشتره (اسامی دیگری را نیز مانند : " اوخشتره " و " کی آخسارو " را به این پادشاه ماد نصبت میدهند همچنین کیخسرو را صورت افسانه ای هووخشتره در شاهنامه میدانند. ) پسر فرورتیش و نوه ی دیااکو است . او قدرتمند ترین و بزرگترین پادشاه ماد شناخته شده است . هیچ یک از شاهان ماد تدبیر و درایت او را نداشتند و برای حفظ استقلال ماد و شکست امپراطورهای بزرگ و خون خوار همانند او جان فشانی نکرده اند . وی ارتش ماد را بصورتی مدرن و پیشرفته در آورد و توان جنگی این ارتش را به میزانی افزایش داد که بتواند سپاه نیرومند آشور را شکست دهد . به او نسبت به هم ریختن سازمان سپاه ماد به سبک پیشین یعنی در زمان پدر و پدربزرگش که از فرمان برداران آشور بودند ، می دهند . او ارتشی را سازماندهی کرد که در جهان آن روزگار نیرومند ترین ارتش جهان به شمار می آمده است .
هووخشتره فردی جنگ جو و نخستین کسی که مردم آسیا را بر اساس نظام تقسم بندی ویژه ای تقسیم کرد . به دستور او همه برای اولین بار جدا از یکدیگر زندگی کردند و هر کسی وظایف خود را انجام داد . نیزه افکنان ، کمانداران و سواران همگی با یکدیگر بودند و از یکدیگر جدا نبودند . او آن کسی بود که با لیدیایی ها نبرد سختی کرد . در همین جنگ بود که روز به شب مبدل شد و او سرتاسر آسیا را در بخش فوقانی هالیس را فتح کرد و پس از آن توجه او به نینوا جلب شد و به آنجا حمله کرد . او به این دلیل به نینوا حمله ور شد که انتقام پدر خود و مردم ماد را از آشوریان بگیرد ، و نینوا را نابود کند و آنگاه که او به آشوریان چیره شد و شهر نینوا را به تسخیر در آورد سپاه عظیمی از سکاها بر علیه او وارد جنگ شدند و به سرزمین ماد سرازیر شدند و دست به غارت و ایجاد هرج و مرج و ناامنی زدند و مادها را یاری مقابله و بیرون راندن آنها نبود . سکاها همان آریاهای نیمه وحشی شمال بودند که در داستانهای ملی همچون شاهنامه ، تورانی خوانده شده اند .
28 سال سکاها در آن روزگار بر آسیا حکومت کردند و همه آن سرزمینها بر اثر خشونت و سهل انگاری آنها ویران و خالی از سکنه شد . این سکاها از هر قوم و قبیله ای جداگانه باج می گرفتند و افزون بر این باج و خراج ، غارت اموال و مایحتاج زندگی این اقوام و قبایل از کارهای دیگر این سکاها بود . سپس هوخشتره و مادها شمار زیادی از این سکاها را کشتند و این کشتار پس از آن صورت گرفت که هووخشتره ، مادیس سردار ایشان را و بعضی دیگر از سرداران سکاها را به مهمانی مادها فرا خواند و سکاها همگی در آن مهمانی مست بودند . این گونه مادها خود را از زیر سلطه سکاها رها ساختند و بر آن ها حکم فرما شدند .
آنگاه که هوخشتره بر سکاها غالب آمد خوب می دانست که این سکاها در فنون جنگی ، سوارکاری و شکار مهارت فراوان دارند و هوخشتره که شیفته ی کمان کشی سکاها شده بود ، لذا بر آن شد که پسران خود را به آنان بسپارد تا فنون رزمی را از آنان بیاموزند . پس از گذشت زمانی سکاها که هر وقت به شکار می رفتند جانورانی را شکار می کردند و به خانه می آوردند این بار دست خالی از شکار بازگشتند و هوخشتره با آنان با خشونت رفتار نمود . سکاها نیز که اوضاع را چنین دیدند همانند کسانی که می خواهند علاﺌم نارضایتی خود را به خاطر ستمی که شاه ماد بر آنان کرده ، نشان دهند ، تصمیم یکی از پسر بچه هایی را که به آنان سپرده شده است ، بکشند و آنرا کباب کنند . آنان آن پسر بچه را آن چنان کباب کردند که در حالت عادی و همیشگی جانورانی را که شکار می کرده اند ، کباب می کردند . این ها آن چنان کردند که گویی کباب از گوشت شکار فراهم کرده اند و سینی کباب آن کودک را در مقابل هوخشتره قرار دادند . هوخشتره و دیگر مهمانان حاضر از آن گوشت خوردند و این سکاها که این کار را کرده بودند ، شتاب زده به پیش لیدی ها رفتند و از آلیاس درخواست پناهندگی کردند . هوخشتره وقتی متوجّه شد که سکاها کبابی از گوشت فرزندش را به خورد او و میهمانان داده اند ، سخت بر آشفت و از آلیاس پادشاه لیدی خواست که این سکاها را به او تحویل دهد ولی آلیاس چنین نکرد و علی رغم درخواست شاه ماد ، سکاها را در پناه خود گذاشت و این خود می توانست زمینه جنگی میان مادها و لیدیایی ها باشد .
وی برای دستیابی به اهداف نظامی خود متحّد تازه ای را یافت و آن بابلیان بودند . هووخشتره پس از راندن سکاها با کمک " نبوپولاس سار " فرمانروای بابل ، که از طرف غرب آشور را مورد حمله قرار داده بود ، از طرف غرب به آشوریان حمله کرد و نینوا را به محاصره خود در آورد . " ساراکوس " پادشاه آشور وقتی دید که در برابر حمله و محاصره ی ارتش ماد تاب مقاومت را ندارد ، خود و خانواده اش را بسوخت و این شهر نامی ( نینوا ) که یکی از شهرهای بزرگ زمان قدیم بود (درسال 612 ق م ) به دست ایرانیان مادی سقوط کرد و دولت نیرومند و ستمگر آشور از روی زمین بر افتاد . هووخشتره پس از پیروزی بر آشوریان از آن چنان پشتکار و اطمینانی برخوردار بود که به فتح بخش های مهّمی از آسیای کوچک و به ویژه سرزمین لیدی کمربست . وی همه مناطق شمال بین النهرین را پس از ساقط کردن دولت آشور به تصرّف در آورد . وی نواحی شرق رودخانه دجله و متعاقب آن ارمنستان را به امپراطوری ماد ضمیمه کرد .
نقشه سرزمینهای تحت تصرف مادها
۴- آستیاگ ( 584 – 554 ق.م ) :
آستیاگ ( ایشتوویگو ) آخرین شاه ماد و پسر هوخشتره سوّمین شاه ماد است . وی با " آرینیس " دختر آلیاتس شاه لیدی ازدواج کرد و آن بدان جهت بود که صلح میان لیدی و ماد به دنبال یک جنگ بیهوده که منجر به کسوف گردید ، تقویت شود . در زمان او بود که سرزمین ماد استقلال خود را از دست میدهد و پارس ها به قدرت می رسند .
آستیاگ متهم به ترجیح دادن شکوه و راحتی دربار آشور به زندگی سخت و ارتشی مادی شده است و انحطاط قدرت ماد را بیشتر به او نسبت میدهند . در صورت قبول این ادعا می توان تصور کرد که بیشتر آثار باقی مانده از دوران مادها ، بخصوص آثار باقی مانده در تپه ی " نوشی جان " به دوران سلطنت این پادشاه مادی بر میگردد . همچنین راحتی هایی که در دوران هخامنشی به عنوان " تنپروری مادی " در سلطنت آستیاگ خوانده شده را ، شاید به جای دوران انحطاط ماد ، زمان انتقال زندگی قبایل ایرانی از طرز زندگی صحرانشینی به شهرنشینی بنامیم و آنرا آغاز واقعی تمدن ساکن قبایل ایرانی بدانیم .
آستیاگ پسر هووخشتره جانشین پدر شد و اداره امور امپراطوری را به عهده گرفت . پدرش پس از 40 سال سلطنت از دنیا رفت . آستیاگ یک دختر داشت که نام او " ماندانه " بود . از ناحیه این دختر آستیاگ خوابی دید که آب شهر او را کاملاً فراگرفته و همه آسیا را به صورت سیلاب در برگرفته . آنگاه او به خواب گذاران اعتماد کرده و خواب خود را با آنان در میان گذاشت و چون پاسخ ایشان را شنید به وحشت افتاد و هراس تمام وجودش را در بر گرفت ، وی از روی ترس دختر خود ماندانه را وقتی به سّن بلوغ رسید به هیچ مرد مادی به شوهری نداد به ویژه به آنان که به آنان که با او خویشاوند بودند . آستیاگ دختر خویش را به یک مرد پارسی به نام ( کامبیز ) به همسری داد . او خوب می دانست که این کامبیز از خانواده خوبی برخاسته و قابل اعتماد است و از آرامش و متانت برخوردار می باشد . او به این شخص همانند یک مادی از یک خانواده متعارف و نسبتاً میانه نگاه می کرد . آنگاه که ماندانه با کامبیز ازدواج کرده و همسر او شده بود و شکم دخترش ، تاکی در حال روییدن بود . این تاک آن گونه نشان می دهد که تمام آسیا را بپوشاند .
وقتی او چنین چیزی را خواب دید و آنرا به معبّرین بیان کرد و وقتی از تعبیر آن آگاهی یافت دستور داد دخترش را که باردار بود از سرزمین پارسیان به پایتخت ماد آوردند . وی دختر باردار خود را کاملاً تحت مراقبت قرار داد تا فرزندی را که به دنیا می آورد بلافاصله بکشد ، زیرا خواب گذاران مغ تعبیر خواب او را به این صورت بیان کردند : که از شکم دختر او فرزندی به دنیا می آید که به جای او پادشاه خواهد شد .
آستیاگ علاقه مند نبود که هیچ وقت چنین اتفّاقی بیفتد و این تعبیر تحقّق پیدا کند . او شتاب زده هارپاگ را که از خویشاوندان او و وفادارترین مادها و اداره کننده همه امور مربوط به او بود . به سوی خویش فرا خواند و با او چنین سخن گفت :
( هارپاگ ) کاری را که من می خواهم به عهده تو بگذارم به هیچ وجه به عنوان یک موضوع ساده برخورد مکن . مرا نسبت به خودت بدبین مکن و خویشتن را نیز به سقوط مکشان ، زیرا اگر چنین شود ، دیگران را نیز به سرنوشت بسیار اسف بار خویش دچار می کنی و آنان را نابود می نمایی . فرزندی را که ماندانا به دنیا آورده بردار و به خانه خودت ببر و او را بکش و سپس او را به خاک بسپار . به هر صورتی که خودت تشخیص می دهی و می خواهی . هارپاگ به پادشاه پاسخ داد : پادشاه تا کنون هیچ گاه از جانب من چیزی ناخواسته و مغایر با میل و اراده خویش را ندیده ای و ما خویش را بر حذر می کنیم که در آینده نیز بر علیه و مغایر با خواست شما در هیچ موردی خطا کنیم . اگر میل شما این است و اراده شما بر چنین چیزی استوار می باشد که چنین کاری باید انجام گیرد لذا این ضرورت دارد که وظیفه خویش را نسبت به شما در عین وفاداری به کمال انجام دهم .
هارپاگ پس از آنکه این پاسخ را به پادشاه داد برای قتل پسر بچّه نوزاد خود را آراسته و آماده کرد و گریان رهسپار خانه گردید و پس از ورود به خانه آنچه را که میان او و آستیاگ ردّ و بدل شد برای همسر خود شرح داد . همسرش پس از آنکه سخنان او را شنید ، لب به سخن گشود و به او گفت : چه فکری می کنی ؟ می خواهی چه کار کنی ؟ او پاسخ داد این کار رابهیچوجه انجام نمی دهم . به دلایل زیاد من این نوزاد را نمی کشم و به کسی هم برای کشتنش کمکی نمی کنم ، زیرا این پسر بچه به نحوی با من خویشاوند است و از سویی آستیاگ پیر است و جانشین مردی ندارد که جانشین وی شود و با این وصف دختر او به جانشینی او می رسد و قدرت را در دست می گیرد ، دختری که اکنون پسرش به یاری من کشته شده است ، بزرگترین خطر متوجّه من می شود . به نظر تو این طور نیست ؟ البّته جهت ایمنی من ، باید این نوزاد کشته شود ولی نه بوسیله من ، بلکه به وسیله یکی از اطرافیان و افراد یا خویشاوندان آستیاگ و این اطرافی یا خویشاوندان آستیاگ باید قاتل این کودک باشد و نه یکی از افراد من . هارپاگ در این اندیشه بود که قتل بهیچوجه با او ارتباط نداشته باشد و دستش به خون فرزند ماندانه آلوده نشود . او تدبیری اندیشید و به این نتیجه رسید که باید شخص مناسبی را برای این کار خطرناک پیدا کند . از سویی هارپاگ به خطری دیگری می اندیشید که به تبع همان اندیشه نداشتن جانشن مرد برای آستیاگ بود .
البته بعد ها در زمان آستیاگ ، حکومت وی( آستیاگ ) توسط کوروش کبیر ( پسر کامبیز و ماندانه ) ساقط شد و پس از آن قدرت پارس ها روبه فزونی نهاد .
تمدن ماد توانست در بناى مدنيت سهم بزرگى داشته باشد ٬ پارسيها زبان آريايى ،‌ و الفباى سى و شش حرفى خود را از مردم ماد گرفتند ، و همين مادها سبب آن بودند که پارسيها ، به جاى لوح گلى ، کاغذ پوستى و قلم براى نوشتن به کار بردند و به استعمال ستونهاى فراوان در ساختمان توجه کردند . قانون اخلاقى پارسيها که در زمان صلح صميمانه به کشاورزى بپردازند ، و در جنگ متهور و بى‌باک باشند ، و نيز مذهب زردشتى ايشان و اعتقاد به اهورمزدا و اهريمن و سازمان پدرسالارى ، يا تسلط پدر در خانواده ، و تعدد زوجات و مقدارى قوانين ديگر پارس که از شدت شباهت با قوانين ماد سبب آن شده است که در اين آيه کتاب دانيال نبى :  " تا موافق شريعت ماديان و پارسيانى که منسوخ نمى‌شود" ذکر آنها با هم بيايد همه ريشه مادى دارد .
آثار مختلف دوران مادها 
معماری مادی که بعد از آشور تحت تأثیر معماری باشکوه " اورارتو " بود ، با وارد کردن عوامل ایرانی ، پایه گذار آثار درخشان دوران هخامنشی نظیر پارسه تخت جمشید و شوش شد. بسیاری دیگر از نشانه های تمدن های بین النهرین نیز از طریق مادها به هخامنشیان انتقال پیدا کرد ، به طوری که تا قرنها بعد ، نظم دربار ایران و تقریبا بیشتر جنبه های باشکوه و فرهنگی جامعه ایران ، از طرف نویسندگان یونانی به مادها نسبت داده می شود . سلطنت " آستیاگ " موقعیت ماد را از یک حکومت قدرتمند برمبنای قدرت نظامی به مرکزی برای فرهنگ تغییر داد . آثار این نفوذ فرهنگی را در توجه بسیار شاهنشاهان هخامنشی به ماد ، علاقه آنها به فرهنگ و آداب مادی ، نفوذ دین مادی بین مردم ایران از طریق قبیله مغ ، و با توجه به سنگ ‌نبشته بیستون موقعیت ماد به عنوان مرکز فکری برای نیروهای مخالف دولت هخامنشی می توان دید .
دین مادها :
فرهنگ معین در مورد دین مادها چنین می‌گوید:
(( از مذهب ماد نیز اطلاع درستی در دست نیست ولی از تصویر برجسته‌ای که در " قیزقاپان " از دوره ماد پیدا شده و آن پادشاه و روحانی را در دو طرف مشعل آتش‌ نشان می‌دهد ،‌ برمی‌آید که مادها هم میتراپرست و آتش‌پرست بوده‌اند و اگر گفته تاریخ نویسان راست باشد که زردشت از کنار دریاچه " چیچست " برخاسته باید گفت مادها نیز به دو نیروی آهورامزدا و اهریمن عقیده داشتند ، بنابر عقیده همین محققان مغ‌ها که طایفه روحانی مادها بودند ، مذهب را با سحر و جادو آلوده ساختند و زردشت چون خواست دین را پاک گرداند مغ‌ها بر او شوریدند و وی به ناچار به باختر رفت و در آنجا دین خود را گسترد . ))
کتیبه ی قیزقاپان
همچنین در تصویر زیر که از کل داوود گرفته شده ، در پایین مقبره ، کنده کاری مردی با لباس قوم ماد است که شاخه ای از درخت نخل در دست دارد و به سوی خورشید در حال عبادت است .
که ل داوود ( عکس مرد درحال دعا حک شده بر روی سنگ از زمان مادها ) 
در زمان مادها (یا شاید بسیار پیش از آن) زردشت از میان ایرانیان برخاست و به دین و آئین کهنی که از زمان های پیش میان این قوم معمول بود خرده گرفت و راه و روشی نو در پرستش خداوند بنیاد کرد . زردشت به راهنمائی مردمان پرداخت اما بزرگان و پیشوایان دین کهن با او ستیزگی کردند و زردشت ناچار از زادگاه خود که شاید سرزمین مادها یعنی آذربایجان بود به سوی خاور ایران گریخت . آنجا فرمانروائی بود ویشتاسپ یا (گشتاسپ) نام ، که به دین نو زردشت گروید و همه مردمان را نیز بذیرفتن این آئین خواند  . کم‌کم دین زردشت در سراسر ایران رواج یافت و شاید آخرین شاهان خاندان هخامنشی هم آنرا پذیرفته بودند . این دین خاص ایرانیان بود و تا غلبه اسلام در سراسر ایران رواج داشت .
تصویر زیر عکسی است که از " کل داوود " گرفته شده است . همنطور که در تصویر مشخص است این مکان دارای شباهت های بسیاری با مقبره ی پادشاهان هخامنشی از کورش کبیر به بعد است . در واقع میتوان به طور یقین ادعا نمود که هخامنشیان از همین بنای مقبره ی کل داوود برای ساختن مقبره های پادشاهان خود الهام گرفته اند هر چند که به دلیل قدرت بیشتر و امکانات بسیار فراوان تری که نسبت به مادها داشتند بر ابهت و بزرگی این بنا برای شاهان خود افزودند و از اشکال و تزئینات مدرن تری بهره برده اند .
مقبره پادشاه ماد واقع شده در دشت ذهاب استان کرمانشاه 
در تصاویر زیر که از بناهای مقبره های پادشاهان هخامنشی در دل کوه رحمت در مکانی به نام نقش رستم در مرودشت فارس ، نزدیک شیراز گرفته شده اند میتوان مقبره ی پادشاهانی مقتدر چون خشایارشاه و داریوش کبیر و اردشیر اول و داریوش دوم را دید . همانطور که از تصاویر مشخص است سبک ایجاد چنین مقبره هایی در دل کوه های سنگی بر گرفته از بنای " کل داوود " است که در زمان پادشاهی مادها بر سرزمین ایران ایجاد گردیده است . هخامنشیان با امکانات و معماران حرفه ای تر و ابزار و ادواتی که داشتند توانستند که به شکوه و عظمت بنای چنین مقبره هایی بیفزایند و آنان را در شان پادشاهان مقتدر خود که بربخش وسیعی از گیتی حکمرانی میکردند ، احداث نمایند . مثلا در اطراف مقبره ی داریوش کبیر میتوان سنگ نوشته های عظیمی به خط میخی را یافت که حاوی نیایش و مضامین مذهبی است . همچنین نام کشورها و سرزمین های تابع ایران و نیز پندها و اندرزهای این پادشاه مقتدر ایران باستان در میان سنگ نوشته هایی که مقبره اش را جلا داده اند وجود دارند .
مقبره پادشاهان هخامنشی
مقبره پادشاهان هخامنشی 2
مقبره پادشاهان هخامنشی 3
در بنای مقبره ی کل داوود که در دشت زهاب استان کرمانشاه واقع گردیده میتوان به وضوح آثار و سرنخ هایی که آنرا به یک مقبره شبیه میسازد را یافت ، بنایی عظیم ، حفر شده در دل سنگهای سربه فلک کشیده که حتی هنوز هم بعد از گذشت قرنهای متمادی از حکمرانی مادها بر این نواحی ، وارثانشان یعنی کردهای بومی آن منطقه بسیاری از عزیزان و از دست رفتگانشان را در پای این بنای به یادگار مانده از زمان نیاکانشان به خاک میسپارند چنان که امروزه قبرستان بسیار بزرگی در پایین تر بنای کل داوود واقع گردیده است .
کردهای منطقه بخصوص یارسانیان که از اصیل ترین مردمان و باریشه ترین آنها هستند با رنگ و بوی مذهبی و مقدس دادن به این بنا همواره کوشیده اند که در راه حفظ و زنده نگاه داشتن یاد و خاطره ی آن دوران طلایی اقدام و فعالیت نمایند . چه اینکه این بنا نگاه دارنده ی مومیایی جسد پادشاهی است که نیاکانشان آنرا به جهت بزرگی ها و دلاوریهایش و برای اینکه قومشان را از اسارت آشوریها رهانیده با مومیایی کردنش برای همیشه جاودانه و نمیر ساخته بودند .
در میان یارسانیان منطقه ، این مقبره ی مادی با اسم " که ل داوود " معروف گردیده ، که ل داوود به معنی دکان داوود ویا مغازه ی داوود است و داوود یکی از یاران نزدیک سلطان اسحاق برزنجه ای و جزء هفت فرشته ی مقرب بارگاه حق است . آنچه مشهود است همواره پیشینیانمان کوشیده اند که از آثار به جای مانده از تاریخ و فرهنگ نیاکانشان در برابر یورشها و غارتها و عداوتهای بیگانگان دلاورانه دفاع کنند و بی ربط نیست که بگوییم بعد از حمله ی اعراب به این سرزمین برای حفظ آن اثر قومی از دست یاغیان به آن رنگ و بوی مذهبی بخشیده و با دعا خواندن و ذکر  راز و نیاز در کنار آن ، چنین القاء کرده اند که مقبره ی پادشاه جاودانه آنها تنها محلی مقدس و یا امام زاده ای برای انجام مراسمات عبادی ایشان است . حتی بعد از حمله ی اعراب به ایران و خنثی سازی اعمال غارتگرانه ی ایشان این مقبره ی پادشاه ماد از گزند متجاوزان غارتگر در امان نمانده چنان که در زمان اشغال کرمانشاه به دست ارتش انگلستان ( شهریور 1320 هجری شمسی )، انگلیسیها آنرا به گلوله ی توپ بستند و در اثر همین حمله دو ستون که در دوطرف حفره ی مقبره قرار گرفته شده بود ویران گردید و تنها امروزه آثاری از آن بر بدنه ی مقبره برجای مانده است و نیز در جنگ هفت ساله ی ایران و عراق باز این اثر مورد حمله ی توپهای ارتش عراق قرار گرفت که آثار آن برجای جای مقبره مشهود است .
آثار تخریب مقبره دکان داوود توسط انگلیسیها 
همانطور که در قبل ذکر گردید به طور حتم این مقبره ، مقبره ی سومین پادشاه ماد ، هووخشتره است . اولا به این دلیل که هوخشتره تنها پادشاهی بود که مادها را از زیر یوغ ظلم و ستم آشوریها رهایی بخشید واگر قرار بوده که مادها برای یکی از پادشاهانشان مقبره و مومیایی بسازند شایسته تر از فاتح نینوا و نیرومند ترین آنها کسی نبوده ، کسی که سرزمینهای بسیاری را به زیر پرچم حکومت ایران درآورده و مادها را به اوج قدرت خود رسانیده است . دلیل دوم اینکه در آثار تاریخی به جای مانده بخصوص شاهنامه ی فردوسی همواره از کی خسرو به عنوان پادشاهی جاودانه و نمیر یاد گردیده چه اینکه این صفت جاودانگی برای کیخسرو در گاتهای زردشت نیز آمده است و امروزه به همگان روشن گردیده که کی خسرو همان صورت افسانه ای هووخشتره پادشاه ماد است که با مومیایی شدن و قرار گرفتن جسدش در مقبره ی " که ل داوود " برای همیشه جاودانه گردیده است .
مقبره پادشاه ماد واقع در دشت ذهاب استان کرمانشاه
تراشیده شدن سنگهای اطراف این مقبره و نیز ارتفاع آن از سطع زمین به صورتی بوده که نتنها از گزند جانوران و وحوش در امان بماند بلکه کمتر کسی را یارای آن باشد که به داخل آن نفوذ کند . از این بابت همیشه رفتن به داخل آن و دیدن داخل آن برای مردم منطقه و بومیان اطرافش به صورتی رازگونه در آمده و دربین مردم یارسان که نگاهبابان این اثر تاریخی بوده اند چنین رواج یافته که اولا کسی حتی اگر یارای سنگ نوردی و سخره نوردی داشته باشد به داخل مقبره نفوذ نکند و اگر هم کسی به داخل مقبره رفت باید آنچه را که در داخلش می بیند برای کسی بازگو ننماید . اما بوده اند کسانی که با محارتهای خود در سخره نوردی به داخل مقبره رفته و از آنچه در داخل آن دیده اند برای دیگران نیز بازگو نمایند . اگر امروزه نیز به منطقه سفر کنید و از مردم آن منطقه جویای آنچه که در داخل مقبره دیده شده است بپرسید همواره به شما جواب میدهند که در داخل دکان داوود یک صندوق بزرگ و مقداری آب که از سقف بر زمین میچکیده به صورت چشمه ی خودجوش و کوچکی ، چیز دیگری وجود ندارد و پرواضح است که صندوق نامبرده همان جایگاه قرار دادن جسد مومیایی شده ی هوخشتره پادشاه مقتدر مادی بوده است .
مومیایی از ایران باستان 1
بیشک در ایران باستان مومیایی کردن شاهان و شاه زادگان رواج داشته ، هرچند که به ندرت اتفاق میافتاده که بدن پادشاهی را مومیایی کنند چون اغلب ایرانیان برای خاک پاک ایران زمین ارزش و اعتبار بسیاری قاعل بوده و همواره آرزو داشته اند که بعد از مرگ ، جسدشان اندکی از خاک ایران را شامل شود و این طرز فکر را میتوان در وصیت ها و کتیبه های باز مانده از کورش کبیر موسس سلسله ی هخامنشیان به وضوح دید . کورش کبیر در بخشهایی از وصیت نامه ی خود که آنرا برای نسل های آینده ی ایرانیان به یادگار گذارده چنین میگوید که :
((پیکر بی‌جان مرا هنگامی که دیگر در این گیتی نیستم در میان سیم و زر مگذارید و هر چه زودتر آن را به خاک باز دهید. چه بهتر از این که انسان به خاک که این ‌همه چیزهای نغز و زیبا می‌پرورد آمیخته گردد . من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اکنون نیز شادمان خواهم بود که با خاکی که به مردمان نعمت می‌بخشد آمیخته گردم . هم‌ اکنون درمی یابم که جان از پیکرم می‌گسلد ... اگر از میان شما کسی می‌خواهد دست مرا بگیرد یا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزدیک شود و هنگامی که روی خود را پوشاندم ، از شما خواستارم که پیکرم را کسی نبیند ، حتی شما فرزندانم . پس از مرگ بدنم را مومیای نکنید و در طلا و زیور آلات و یا امثال آن نپوشانید . زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم خاک ایران را تشکیل دهد . چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینکه بدنش در خاکی مثل ایران دفن شود . از همه پارسیان و هم‌ پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گویند. به واپسین پند من گوش فرا دارید. اگر می‌خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید ، به دوستان خود نیکی کنید . ))
 همانگونه که در وصیتنامه کورش کبیر آمده است ایشان از اطرافیانشان تقاضی داشته اند که جسدشان را مومیایی نکنند ، پس میتوان از این سخن چنین استنباط نمود که پیش از هخامنشیان مومیایی کردن مردگان در میان ایرانیان به گونه ای رواج داشته هرچند که بعد از پادشاهی کورش کبیر و وصیتش مبنی بر مومیایی نکردن جسدش این رسم و رسومات نیز کم کم از میان پادشاهان و ایرانیان برچیده شده است . امروزه اخبار مختلف و در بسیاری از موارد گنگ و بدون سروصدا را از گوشه گوشه ی ایران مبنی بر یافتن جسد های مومیایی شده ای میشنویم که عدم وجود اطلاع رسانی دقیق و شفاف در این زمینه باعث شده که اینگونه اخبار بسیار کمرنگ و موقتی جلوه گر باشند .
مومیایی ایران باستان 2
آنچه که از تحقیقات اخیر بنده در میان مردم ساکن اطراف مقبره ی " که ل داوود " برای بنده روشن گردیده این است که در چند سال پیش اطراف مقبره توسط نیروهای شبه نظامی حکومتی محاصره و قرنطینه گردیده و توسط بالگرد و استفاده از وسایل کوهنوردی عده ای وارد مقبره شده و در داخل آن به فعالیت و کنکاش پرداخته اند . حتی عده ای گواهی میدادند که به مدت چند روز متمادی اجازه ی نزدیک شدن به محل مقبره را به هیچ کسی داده نمیشده است . اگر امروزه به منطقه سفر نمایید و از مردم اطراف جویای احوال شوید میتوانید اطلاعاتی گواه این گفته ی بنده را بشنوید . به هرحال این حادثه گویای این واقعیت تلخ است که عده ای از افراد با استفاده از امکانات دولتی ، وارد مقبره شده و به اشیاء داخل آن دست درازی نموده اند . اشیائی که برای سالهای متمادی توسط مردم منطقه و کردهای بازمانده از نسل آریاییان ماد از آن همچون جان خود محافظت کرده و چهار دوران سخت از جمله ، حمله ی اسکندر و حمله ی اعراب و حمله ی هولاکو خان و حمله ی تیمور لنگ را پشت سر گذارده و حتی از توپهای انگلیسیهای متجاوز و تانکهای مدرن عراقیان متخاصم در امان مانده ، امروزه و در پنجمین دوران افول و انزوای ایران بزرگ توسط ناایرانیان گرگ صفت پنهان شده در جلد میش ، به غارت و یغما رفته است . غارتی ویرانگر و خاموش از تاراج نمادی عظیم و خارج الوصف از فرهنگ و تاریخ ایران و ایرانیان ، نابود نمودن جسد مومیایی شده ی پادشاهی جاودانه در سکوت و بدور از هر هیاهو و سروصدایی و فروش آن به بیگانگانی که همیشه چشمشان به دنبال نمادهای تاریخی این مرز و بوم بوده است . بیشک این گونه معاملات کلانی که توسط افرادی در ظاهرموجه و شناخته شده صورت میپذیرد در قبال دریافت تعهدی از طرف خریدار است که اشیاء و نمادها را برای سالیان درازی در انبارهایشان نگاهداری نمایند و از افشای آنها جلوگیری کنند تا زمانی که دیگر آبها از آسیاب افتاده باشد و در نبود نسل فروشندگان به جهت جواب پس ندادن به مردم آنها را در موزه های عظیمشان در معرض دید دیگران بگذارند .
.........................................................................................................................................
توضیح ( ¹ ) : کردان شاه ، اسمی است که در متون کهن پهلوی منجمله کارنامه اردشیر بابکان ، که مهمترین سند پهلوی جهان است ، به شهر کرمانشاه کنونی نصبت داده شده است . کردان شاه یا کرمانشاه نامی است که بهرام چهارم ساسانی بر روی این شهر گذارده است ( 388 تا 399 میلادی ) . کتب باستانی ایران ساخت شهر کردان شاه را به " طهمورث دیو بند " نسبت داده اند .
توضیح ( 2 ) : عکسهایی که از یک مومیایی در میان مطالب این مقاله ارائه شده ، هیچگاه مورد تایید هیچ مرجعی قرار نگرفته و تنها کلیپهای تصویری کوتاهی از آن در دست است
در این باره ما دست به تحقیقاتی در باره نام و اسم کرمانشاه از کرمانج آمده است به سبب ساکن بودن اکثریت مردم گوران در کرمانشاه از نام اولی که کرمانج نام داشته به کرمانشاه تغیر یافته است .
.........................................................................................................................................
منابع : 1 _ نامه ی ایران ، به کوشش حمید یزدان پرست 2 _ تاریخ جهان باستان ( جلد اول – شرق ) ، نوشته ی آ. کاژدان ، ن . نیکولسکی ، آ . آبراموویچ _ ترجمه ی دکتر علی الله همدانی و محمد باقر مومنی و مهندس صادق انصاری 3 _ رویدادهای مهم تاریخ ، از عطاءالله تدین 4 _ فرهنگ معین اثر دکتر محمد معین ، انتشارات امیر کبیر 5 _ کرد و پیشینه نژادی او ، نوشته ی رشید یاسمی 6 _ تاریخ ایران باستان ، از مشیرالدوله پیر نیا 7 _ تاریخ ایران از ماد تا پهلوی ، به قلم حبیب الله شاملویی 8 _ ترجمه ی کتیبه ی وصیت نامه ی کورش کبیر ، برگرفته از دانشنامه ی ویکیپدیا  
برگرفته از وب بلاگ پریدیو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر